-
به ارزیم رسیدم
پنجشنبه 27 تیر 1392 15:16
دستانش را زیر چانه اش گذاشته و از پنجره به اسمان نگاه می کند نم نم باران صورتش را نوازش می کند با چشمان ابی اش که مهربانی از ان ها سرازیر است به پرنده هایی که روی سیم برق نشسته اند زل زده و به مشهد فکر می کند امروز همه اش درگیر انشای بچه ها و حرف های خانم معلم است که از مشهد و حرم امام رضا (ع ( حرف می زدند ناگهان...
-
سلام
دوشنبه 10 تیر 1392 14:53
سلام بعد از چند روز برگشتم با عکس های محلمون کلشتر بقیه در ادامه ی مطلب تو این عکسه اون کاپشن ابیه خواهرمه
-
معرفی کتاب تام سایر
دوشنبه 10 تیر 1392 14:42
سلام امروز کتاب تام سایر رو تموم کردم خیلی قشنگ بود نوشته ی مارک توین
-
بچه های کانون ما
جمعه 7 تیر 1392 10:41
-
معرفی رمان هستی
جمعه 7 تیر 1392 10:36
نام کتاب هستی نویسنده فرهاد حسن زاده گروه سنی د و ه هستی داستان زندگی دختر نوجوانی است که دارای برخی خصوصیات پسرانه است .زندگی ساده اما جسورانه و شیطنت های او با تلخی های روزگار جنگ تحمیلی همراه می شود. هستی و پدرش ابی و خانواده اش روزگار را با همه خوبی ها و بدی هایش سپری می کنند. ژانر رمان هستی واقع گرای اجتماعی است...
-
معرفی کتاب باز گشت پروفسور زازالک
جمعه 7 تیر 1392 10:33
بازگشت پروفسور زالزالک نویسنده :جمال الدین اکرمی برای گروه سنی (د)و(ه) رمان تخیلی خلاصه :پروفسور به تعجب به نقاشی های روی دیوار غار نگاهی انداخت و گفت این جور نقاشی ها حد اقل به هشت هزار سال پیش برمیگردد من خیلی از این کتاب خوشم امد چون ان ها به زمان های گذشته سفر می کنن این کتاب رو کانون منتشر کرده و هرگونه فروش اون...
-
لیست کتاب هایی که خوندم
جمعه 7 تیر 1392 10:31
لیست کتاب هایی که خوندم بازگشت پروفسور زالزالک - لیندا - دختر چوبی - کاغذ و تا - خاطرات یک الاغ - خانه ی شکلاتی - شاهین ها و بشکه ی باروت - هستی - حتی یکدقیقه کافیست - جزیره - اولین روز تابستان - دختری با - روبان سفید - خواهران غریب - زمستان سبز - پیش از بستن چمدان - سفر به شهریور - شازده کوچولو - قهرمان دنیا - پسر -...
-
زندگی
جمعه 7 تیر 1392 10:30
زندگی جاده ای پر پیچ و خم است احتیاط کن تو با ماشین داری ان را طی می کنی ممکن است ماشینت کهنه باشد سرعتش کم باشد و تا بیایی بجنبی دیر شده باشد شاید هم ماشینت نو باشد سرعتش به تندی باد و هر لحظه موفقیت انتظار تو را بکشد بگذریم ولی تو باید خیلی احتیاط کنی یککوقت ماشینت چپ نکند مواظب دست انداز ها باش سنگ جلوی راه نباشد...
-
کلاغ ها
پنجشنبه 6 تیر 1392 23:59
من کلاغ هارا دوست دارم با تمام خوبی ها و بدی هایشان با ان پر های مشکین و صدای قار قارشان خدایا شکرت مترسک مزرعه نیستم سروده در 92/3/22 توسط حنانه
-
خرگوش
پنجشنبه 6 تیر 1392 23:59
خرگوشم و خر گوشم ببین چه بازیگوشم گوش بلندی دارم پاهای تندی دارم قهوه ای ام یا که سیاه اذیت نکن بچه ی ناز سروده در 91/2/15 توسط حنانه
-
تو
پنجشنبه 6 تیر 1392 23:58
تو خدایی تو جهانی تو یگانه مث ابی نو به رنگ اطلسی ها تو به رنگ افتابی تو خدایی تو منانی تو گلی یا جویباری تو مثال اسمانی تو مثال مهتابی تو که افریده ای اب دشت و کوه و دل و دریا و مثال اطلسی ها پر بزن میان گلها سروده در 91/6/12 توسط حنانه
-
روستای حلیمه جان
پنجشنبه 6 تیر 1392 19:09
سلام ما 2 یا3 هفته پیش با ماشین شوهر عمه ام به روستای حلیمه جان که در نزدیکی رشت است رفتیم انجا خیلی قشنگ بود و خوش گذشت یک عالمه با دختر عمه ام زهراا والیبال بازی کردم وبعد به امامزاده هاشم رفتیم و من و زهرا دستبند تاسی گرفتیم عکس
-
دوست دارم
پنجشنبه 6 تیر 1392 18:55
دوست دارم دریا بشم خونه ی ماهیا بشم دوست دارم صحرا بشم لونه ی حیوونا بشم دوست دارم پاییز بشم فصل اغاز دبستان و گشودن کتاب دوست دارم دنیا بشم در دل من خاک باشد و زمان سروده در 90/5/20 توسط حنانه
-
ماهی
پنجشنبه 6 تیر 1392 18:54
یه ماهی دارم خیلی قشنگه پولکای اون رنگا وارنگه سفید و ابی سبز قشنگه ماهی قرمز من خیلی زرنگه سروده در 91/6/7 در خانه ی مادر بزرگ مادری توسط حنانه
-
دویدم و دویدم (شعر طنز )
پنجشنبه 6 تیر 1392 18:53
(شعر طنز ) دویدم و دویدم به هیچی نرسیدم شدم علاف کوچه گدای ور شکسته نصف تنش وا رفته دور جهانو گشته از همه جا بی خبر رفته به قصد سفر دویدم و دویدم به هیچی نرسیدم سروده در 92/3/4 تو.سط حنانه
-
تیک و تاک
پنجشنبه 6 تیر 1392 18:52
تیک و تاک ساعتم تیک و تاک زندگی تیک و تاک دفترم تیک و تاک سادگی باز جارو می کند باد توی راه را باز پارو می کند برف روی بام را سر زده از شاخه ها جیک و جیک جوجه ها سر زده از سبزه ها بع بع بزغاله ها زندگی زیباست خانه و کاشانه ام اینجاست عشق می گوید بمان سروده در 92/2/19 توسط حنانه
-
در تکاپوی بهار
پنجشنبه 6 تیر 1392 18:51
بر دفترم نقش زدم خورشید دنیا را گل های نیلوفر مرداب زیبا را مه .باران . بهار ابر . باد .جویبار ماهی قرمز تنگ لاله های شاخسار طوطی و زاغ و کلاغ بر فراز چشمه سار دخترک در کوچه ها در تکاپوی بهار رود و چشمه ها روان شعر زیبا برگ راز تخته سنگ سخت سر بر سر دالان اب سروده در 92/3/2 توسط حنانه
-
افتاب پرست
پنجشنبه 6 تیر 1392 18:11
فکر نکن خودرا همرنگ تو کرده ام من افتاب پرستم ترسیده ام استتار کرده ام سروده در92/3/11 توسط حنانه
-
اگر
پنجشنبه 6 تیر 1392 18:09
خدایا دستم را بگیر مبادا رهایم کنی خودت می دانی اگر بیفتم چه می شود سروده در 92/3/22 توسط حنانه
-
اولین پست
پنجشنبه 6 تیر 1392 17:59
من حنانه هستم و در منجیل زندگی می کنم تو کانون هم عضو هستم منجیل در استان گیلان و در شهرستان رود بار قرار دارد من می خواهم کارهایم را در این وبلاگ به نمایش بگذارم و خوشحال می شوم به ان نظر بدهید